امیرعلیامیرعلی، تا این لحظه: 12 سال و 1 ماه و 4 روز سن داره

امیرعلی عشق قشنگ مامان وبابا

31 ماهگیت مبارک عزیزممممم

روزا گذشت ... ماهها اومد و رفت ... چه لحظه های شیرینی ... چه شیطونی هایی که تو کردی ...وچه لذتایی که من بردم از وجودت ... از نفس کشیدنت... از بوسیدنت ... خیلی دوستت دارم نفس زندگیم ... هزار بار خدا رو شکر میکنم به خاطر بودنت     ...
5 آبان 1393

یه روز قشنگ آبان ماهیی

چند روز پیش که هوای مشهد خیلی خوب بود ونسیم قشنگی میومد... من ومامان وخاله اکرم تصمیم گرفتیم بعد نهار بریم یه دوری بزنیم ... خیلی خوش گذشت ... رفتیم پارک اقدسیه ... من کلی تاب بازی کردم ... آخر سرم رفتیم توی پارک نشستیم ... واز هوای خوب استفاده کردیم ... والان که مامانی داره این مطلب رو مینویسه .... مشهد بدجوری سرد شده ... نمیشه بریم بیرون هورا همه با هم ..... اینم برج قشنگ من ... خودمونیم چی ساختمممممم اینجا به مامانی میگم ... ببین ماشینامووووو... چه مرتبن ...
5 آبان 1393

خریدای امیرعلی جون

ماه مهر اومد ورفت با همه قشنگی هاش و زیباییهاش... امیرعلی ؛قشنگ مامان ... بیشتر اوقات خونه بودیم ... آخه مامانی یه عالمه کار داشت که باید انجام میداد ... سبزی واسه قورمه سبزی خورد کردیم وسرخ کردیم ... البته عزیز دلم خیلی کمکم کرد .... البته باشیطونی هات... ترشی درست کردیم ... شما هم کمکم کردی...بگذریمم ، بریم سراغ خریدای جیگر طلای مامان: البته این ماشین رو دایی مهدی بهم هدیه داده شب تولد بیتا جون پسر گلم خیلی دوست دارمممممم .... بهترینها رو برات میخوام         ...
5 آبان 1393
1